فرق ميان عجب و ريا اين است كه:
«ريا» در عمل است؛ يعني انسان عمل را در ظاهر براي
خدا انجام ميدهد اما در واقع و حقيقت براي تظاهر ونشان دادن خود است تا اين كه به
او اعتماد كنند و او را آدم خوبي حساب نمايند.
اما«عجب» يعني عمل را بزرگ ديدن و به آن
باليدن،كاري كه انجام ميدهد آن كار در نظرش بزرگ جلوه كند.
رسول گرامي وامامان(ع) ما در شبها گريهها داشتند
و از خدا طلب عفو و بخشش ميكردند. دعاي كميل از اول تا آخر، آه و ناله است،
سرتاپايش گريه و اقرار به تقصير است. اين حالت كه براي پيامبران و معصوين رخ
ميدهد به خاطر همين است كه عبادت خود را نميبينند، هر چه عمل ميكنند باز خود را
قاصر دانسته و عملشان را هيچ ميدانند.
امام صادق(ع) ميفرمايند:
دو نفر وارد مسجد شدند كه يكي فاسق بود و ديگري
صديق[1] ، وقتي از مسجد بيرون آمدند، فاسق، صدق شده بود وصديق، فاسق. زيرا فاسق به
خاطر گناهانش اشك ريخت و اظهار ندامت و پشيماني از گذشته كرد،اما صديق به عمل خودش
افتخار كرد و به خود باليد و عملش در نظرش بزرگ جلوه نمود و در نتيجه از آن درجه
صديقي سقوط نموده و فاسق گرديد.[2]
شخص گناهكار، اگر واقعاً براي تقصيرش بنالد و
تلاطم دروني پيدا كند نه تنها فسقش زايل ميشود كه به مقام بلند و والايي نيز
ميرسد، پرونده سياهش بسته و پرونده درخشاني برايش باز ميشود:
«الا من تاب و امن و عمل عملاص صالحاً فاولئك يبدل
الله سيئاتهم حسنات»[3]
به عكس، اگر كسي خود را گناه كار و مقصر نداندو به
اعمالش بنازد و از خود راضي باشد، از مقام صديقي به فسق سقوط ميكند،گويي كه اصلاً
عملي را انجام نداده است.
پي نوشت:
[1]. صديق مرتبه چهارم از ايمان و تقوا است و به
آن مقام نميرسد مگر اندكي از مردم.
[2]. بحارالانوار، ج72،ص311.
[3]. فرقان(25)آيه 70.